قلب

heart    قلب   دوستی   عشق   جدایی   نفرت   خوب و بد    خیر و شر

قلب،

خـاک خوبی دارد.

در برابر هر دانـه که در آن بنشانی

هزار دانـه پس می دهد.

اگر

ذره ای نفرت کاشتی،

خروارها نفرت درو خواهـی کرد.


و اگـر

دانـه ای از محبت نشاندی،

خرمن ها بر خواهـی داشت.




[ سه شنبه 09 آذر 1395 ] [ ] [ داستانی ]

[ نظرات (0) ]

گاهی ...

هر چه باداباد   %d8%af%d9%84%d9%86%d9%88%d8%b4%d8%aa%d9%87 %d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87 %d8%af%d8%b1%d8%af %d9%88 %d8%af%d9%84 %d8%ad%d9%82%db%8c%d9%82%d8%aa %d9%87%d8%a7%db%8c %d8%aa%d9%84%d8%ae

 


گاهی نیاز داریم بی خیال شویم؛
بی خیال گذشته
بی خیال آینده
بی خیال احساس،
بی خیال اگرها و شایدها
گاهی لازم است
بگوییم هر چه باداباد !


 




[ سه شنبه 25 آبان 1395 ] [ ] [ داستانی ]

[ نظرات (0) ]

شعر پندآموز


خدا پرسد  زما  فردا  که از معنا چه آوردی
بجز  بار گنه  با خود  تو از  دنیا  چه آوردی
به دنیا  سالها  خوردی و نوشیدی وپوشیدی
برای  قدردانی   هدیه   بهر  ما  چه آوردی

تو را  دادیم  عقل و منطق و نیروی انسانی
تو  در آنجا گرفتی کام  دل  اینجا چه آوردی
تو بی پروا ندانستی پس ازامروز فرداییست
شد  امروز تو فردا و  تو بی پروا چه آوردی

بسی  داد و ستد  کردی تو  در  بازار آشفته
در   این  بازار  وانفسا  بگو  کالا  چه آوردی
فرستادیم    بهر    راهنمایی    تو ،   پیغمبر
از آنچه گفت  با تو  در صف عقبی چه آوردی

به  تو گفتم  بهشتم  اهل تقوا  را  بود پاداش
من آن پاداش  را آوردم  تو از تقوا چه آوردی
به  قرآن  نقش  کردم  بهرت  آیات  جهنم  را
بگو   بهر  نجات  خود  ز  نار  ما   چه آوردی

در اینجا  هرکسی  دارد شفیعی نزد ما برگو
تو   از  بهر  شفاعت  در بر  مولا  چه آوردی
ملاک   بندگی  ما   بود   ترک   هوای   نفس
بگو  ای بوالهوس از درک این معنا چه آوردی

من  (ژولیده)  میگویم   به   نص   آیه   قرآن
خدا  پرسد  ز ما  فردا   که بهر ما چه آوردی

ژولیده نیشابوری

 

 

 




[ پنجشنبه 06 آبان 1395 ] [ ] [ داستانی ]

[ نظرات (0) ]

این زخم کهنه است ؛ مداوا نمی شود

این زخم کهنه است ؛ مداوا نمی شود

 

چندیست جان به حجم تنت جا نمی شود

هِی سرفه می کنی نفست وا نمی شود

بر گُر گرفتن تـو نسیمی بر آتش است

اکسیژنی که در نفست جا نمی شود

گرگی گرسنه در ریه ات زوزه می کشد

تعبیــر خواب گرگ بـــه رویـــا نمی شود

دکتر که عکس های تو را دیده بود گفت :

این زخم کهنه است ؛  مداوا نمی شود

در شهر مدتیست که در پیش پای تو

دیگــر بــه احترام کسی پا نمی شود

این پرده های کرکره چـون پلک پنجره

چندیست سمت آمدنت وا نمی شود

طعنه زده به دختر تو همکلاسی اش :

این سرفه ها برای تـــو بابا نمی شود

امواج سینه ی تو به من یاد داده است

دریا بدون مـــوج کــــه دریــا نمی شود

دریای بیقرار! تـــو اسطوره نیستی!!

اسطوره با مبالغه افسانه می شود

جایــی کـــه عقل مانـــع پـرواز آدمــی ست

عاقل تر آن کسی ست که دیوانه می شود

پروانه از شراره ی آتش به هیــچ وجه

"پروا" نکرده است که پروانه می شود

من با تو سوختم که بدانم چه می کشی

« احساس سوختن به تماشا نمی شود»

 




[ جمعه 15 خرداد 1394 ] [ ] [ داستانی ]

[ نظرات (0) ]

باز هم ساده اند

باز هم ساده اند

آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند ،

که حرفهای عاشقانه نمیزنند ،

چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی...
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند...
اما عاشقشان میشوی !

ناخواسته دلت برایش میرود...
این آدمها فقط راست میگویند...
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهــــر"

لبخند میزنند نه برای اینکه توجهت را جلب کنند ،
لبخند میزنند چون لبخند جزوی  از وجودشان است...
لبخندشان مصنوعی نیست ، اجباری نیست،
در لبخندشان خدارا میبینی.... هیچگاه در رفتارشان احترام و محبت کم نمیشود ،
همه را دوست دارند ،
دردشان درد خودشان نیست ،
درد توست ،
درد دیگریست ،
و آنقدر درد خودشان را مخفی میکنند که فکر میکنی شاید بی دردند

اینها ساده اند 
هر که هستند ،
هر جایگاهی هم داشته باشند
هر شغل و سمتی هم داشته باشند
هر چه تحویلشان بگیرند
و شاید هر سختی و مشکلی داشته باشند
باز هم ساده اند

حرف زدنشان...
راه رفتنشان..
نگاهشان....
ادعایی ندارند،
بی آلایشند،
پاک و مهربانند.... چقدر دوست دارم این آدم های بی نشان اما خاص را....




[ پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ ] [ داستانی ]

[ نظرات (1) ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه