پوشش و آرایش،آسیب ها و راهبردها

پوشش و آرایش،آسیب ها و راهبردها

n00008356-b

متن زیر در پی در خواست برخی نهادهای حکومتی از «دفتر مطالعات و تحقیقات زنان» برای ارائه دیدگاه های کلی دفتر در خصوص آسیب شناسی پوشش و حجاب به رشته تحریر در آمده است. طبیعی است با توجه به نیاز مخاطب، جملات در نهایت ایجاز و اختصار بیان شده اند و ممکن است ارتباط خوانندگان محترم با این مکتوب در ابتدای امر قدری دشوار باشد.

مقدمه

با گذشت ربع قرن از استقرار نظام اسلامی، برخلاف انتظار، در نهادینه کردن برخی از ارزش های اسلامی و انقلابی ناموفق بوده ایم. وضعیت «حجاب» نشانگر میزان موفقیت نظام در بسط ارزش های مورد نظر است. تحلیل وضعیت پوشش و آرایش و بررسی عوامل خاص و عام آن، دریچه ای به آسیب شناسی اصلاحات در نظام اسلامی است؛ به این دلیل که بسیاری از عوامل قابل بحث در این موضوع، تأثیراتی نیز در ایجاد ناهنجاری های دیگر اجتماعی از جمله ابتذال در روابط زن و مرد و فقر و اعتیاد دارند. تحلیل علل ناموفقیت نظام اسلامی در کنترل آسیب های اجتماعی، خود موضوع پژوهشی گسترده است اما آن چه بر آن تاکید می شود نظام مندی ارزش ها و هنجارهای جامعه است؛ به گونه ای که با آسیب دیدگی یک ضلع از اضلاع هنجارین، تمام مجموعه آسیب خواهد دید و برای اصلاح یک ضلع نیز لازم است به بازنگری در تمام مجموعه اقدام نمود. به هر حال می توان به طور مختصر به برخی از عوامل اشاره نمود:

1 ـ ضعف نگرش فرهنگی در سیاست گذاران و برنامه ریزان.

اتخاذ تصمیمات مقطعی و نامناسب، به ویژه در شرایط بحرانی؛ عدم اختصاص زمان، نیروی انسانی و اعتبار مناسب برای آسیب شناسی، تحلیل، سیاست گذاری و برنامه ریزی، و انجام عملیات مقطعی و ناپخته و استفاده از عوامل اجرایی کار ناآشنا، نمودهای این ضعف است.

 

2 ـ فقدان نگاه جامع.

با گذشت بیش از ربع قرن، هنوز استراتژی، سیاست و برنامه های کلان نظام در بسیاری از مقوله های فرهنگی و اجتماعی به وضوح تشریح نشده است. ملاحظه برنامه های سوم و چهارم توسعه و مقایسه آن ها با قانون اساسی، نشانگر فقدان جامع نگری و نیز ضعف تحلیل تنظیم کنندگان است؛ به گونه ای که در برخی موارد، مفاد قانون اساسی رساتر و شفاف تر از مفاد برنامه توسعه است. در این میان، ضرورت وجود موسسه تحقیقات استراتژیک که مسایل اصلی حال و آینده نظام اسلامی را مطرح و مسیر اصلاحات را ترسیم نماید، غیرقابل انکار است. جزیی نگری و روزمرگی، از تبعات فقدان این نگاه است که آسیب های جبران ناپذیری بر کشور تحمیل می کند.

3 ـ ناهماهنگی در عملکرد مجموعه های مدیریتی نظام.

گاه عملکرد مجموعه های نظام بیش از آن که مکمل یکدیگر باشد، به استهلاک قوا دامن می زند؛ مثلاً در حالی که قوه قضاییه با بی حجابی به عنوان جرم برخورد می کند، دستگاه های فرهنگی کشور زمینه های تمایل به هرزه گرایی و ابتذال را فراهم می آورند. ابتذال در پوشش و آرایش؛ علل و عوامل در تحلیل علل میل به ابتذال، علاوه بر علل خاص که تأثیرات خاصی بر پوشش و آرایش مردم به ویژه زنان دارند، لازم است به علل عام که زمینه ساز بروز آسیب های اجتماعی فراوان از جمله بدپوشی اند، نیز توجه و میزان تأثیرگذاری هر یک را مشخص نمود. بی توجهی به علل عام و میزان تأثیرگذاری هر یک از آن ها سبب می شود که استعدادها صرف کارهایی شود که تأثیرگذاری آن در حصول نتیجه بسیار کم است و رفته رفته مسؤولان را به این باور می ساند که برخورد با این مقوله نتیجه ای نخواهد داد و باید به گونه ای با آن کنار آمد؛ چنان که برخی دستگاه های نظام در مورد روسپی گری و بی حجابی به این نتیجه رسیده اند. به نظر می رسد که عوامل عام، تأثیری به مراتب بیشتر از عوامل خاص در گسترش این معضل اجتماعی داشته اند؛ از این رو، به برخی از این عوامل اشاره می شود:

1 ـ ناهماهنگی در نرخ رشد زیر بخش های اجتماعی.

انقلاب اسلامی ایران دگرگونی های بزرگی در زمینه های سیاسی جامعه ایجاد کرد. انتظار آن بود که در نظام فرهنگی و اقتصادی جامعه نیز تحولاتی اساسی صورت گیرد؛ به این معنا که اولاً اصلاحات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، همگی بستر حرکت به سمت اهداف توحیدی باشند، و ثانیاً این حرکت اصلاحی در سه حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی، به شکل هماهنگ و متناسب با استعدادهای جامعه انجام شود؛ زیرا اگر انقلاب در نظام سیاسی، به همراه انقلاب در نظام فرهنگی و اقتصادی نباشد، به گستاخی سیاسی منجر می شود. بنابراین باید گفت، گرچه شعار اصلی انقلاب اسلامی تحقق حیات طیبه و نوسازی معنوی بود، اما این مهم در فرهنگ، سیاست و اقتصاد به شکل متوازن محقق نشده است.

در نظام اسلامی اگر نیازها در مسیر تکامل الهی قرار گیرد، تمایلات، حساسیت ها و برنامه ریزی ها به گونه ای پرورش می یابد که اوّلاً: دغدغه های عمومی براساس اولویت های دینی طبقه بندی شود و توجه به خود و مادیات در اولویت های بعدی قرار گیرد. در این صورت، جهت گیری سیاست ها و برنامه ریزی ها هم، پیوسته در راستای ایجاد تعادل میان نیازها و امکانات خواهد بود. ثانیاً: روحیات فرد به گونه ای پرورش می یابد که حس هم گرایی، همبستگی اجتماعی، قانون گرایی، میل به امنیت عمومی و دوری از فردگرایی، در وی تقویت شود. در چنین فضایی سخن از حجاب، به دلیل توجه عمومی به تقدم مصلحت اجتماعی بر تمایلات فردی، قابل پذیرش است.

متاسفانه ناهماهنگی در عرصه های یاد شده، مشکلات زیادی را بر جامعه تحمیل کرده است. خدمت گزاران نظام گمان می کردند که با افزایش و توسعه صرف امکانات عمومی می توان به مردم خدمت کرد. این گمان در صورتی صحیح است که در کنار توسعه امکانات، احساس نیازها و مطالبات عمومی ثابت نگاه داشته شود؛ توجه به امکانات مادی، به مادی گرایی و غفلت از معنویت نیانجامد؛ و نرخ رشد در میان اقشار مختلف جامعه از توازن برخوردار باشد. در غیر این صورت توسعه امکانات می تواند مشکل ساز هم باشد. در ارتباط با این موضوع، چند نکته قابل طرح است:

1 ـ 1. نرخ رشد در میان کارگر و کارفرما، زن و مرد، بالا شهری و پایین شهری، روستایی و شهری و اقشار دیگر جامعه متوازن نبوده است. نتیجه این عدم توازن، افزایش احساس فقر و تحقیر اجتماعی در پایین شهری ها، احساس تبعیض در زنان و تلاش برای تغییر وضعیت موجود، و نیز افزایش حس محرومیت در اقشار روستایی و تلاش برای مهاجرت بوده است. واضح است که احساس فقر، تبعیض و محرومیت، عامل بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی، از جمله روسپی گری و ابتذال در رفتار است.

1 ـ 2. آموزه های دینی، حدود مشروعی را برای ارضای غریزه جنسی تعریف کرده است. امروزه از سویی فرهنگ مسلط به توسعه لذت گرایی دعوت می کند و رسانه های نظام به احساس نیاز به برقراری روابط جنسی، دامن می زنند و در نتیجه، تحریکات جنسی افزایش می یابد، و از سویی دیگر تعریفی از آبرومندی، هم از نظر فرهنگی و هم از نظر اقتصادی ارایه می شود که با امکانات مادی موجود برای رسیدن به آن جایگاه، ناهماهنگ است. در چنین شرایطی میان بلوغ طبیعی و بلوغ اجتماعی (سنی که شخص دارای تحصیلات، کار و موقعیت مناسب برای ازدواج باشد) فاصله ای معنادار ایجاد می شود؛ میل به تشکیل خانواده، کاهش و میل به ارضای جنسی از طرق نامشروع، افزایش می یابد. این ناهماهنگی آثار خود را در ابتذال در پوشش و آرایش و بزهکاری جنسی نشان می دهد.

1 ـ 3. به هم خوردن تعادل میان آموزه های انقلاب (مثل قناعت، دیگرگرایی و…) و معیارهای فرهنگی موجود که بر مصرف گرایی و فردگرایی استوار است، به توسعه خود مطلق بینی، خودمحوری و حرص می انجامد. خود مطلق بینی و از میان رفتن فرهنگ هم گرایی و ایثار از مهم ترین عوامل شکاف نسل ها، کم شدن میزان صبر و رضایت مندی، افزایش اختلافات خانوادگی و فرار دختران از خانه است. تقویت فردگرایی و لذت گرایی نیز از مهم ترین زمینه های ترویج فرهنگ لیبرالیستی و گریز از تقیدات، از جمله در پوشش و روابط جنسی است. نتیجه آن که برخلاف انتظار، خانواده که در نظام دینی کانون تولید فرهنگ هم گرایی، ایثار و قناعت است، در جامعه مدرن به کانون تولید خودمحوری و مصرف گرایی تبدیل شده و آمار اختلافات خانوادگی و طلاق به طور چشمگیری افزایش یافته است.

2 ـ حقوق محوری.

اگر فرض کنیم که احساسات و تمایلات، ذهنیت ها و اعتقادات و عملکردها و رفتارها سه بعد وجودی انسان اند، دین مدعی هدایت تمامی این ابعاد سه گانه به صورت هماهنگ، در راستای نیل به مقام عبودیت است. بدین منظور «علم اخلاق» متکفل هدایت احساسات و تمایلات قلبی، «معارف دینی» درصدد اصلاح ذهنیت ها و اعتقادات و «علم فقه» متصدی اصلاح رفتارهاست. توجه به اصلاح رفتارها بدون توجه به اصلاح معرفتی و اخلاقی، انسانی تنسک گرا و قشری پرورش می دهد که فاقد فضایل اخلاقی و فرهیختگی است.

از سوی دیگر حکومت، به ویژه در اشکال جدید آن، شأنی فراتر از حفظ ثغور و ایجاد امنیت اجتماعی دارد و با تنظیم برنامه توسعه همه جانبه و سیاست ها و برنامه های خرد و کلان، تا خصوصی ترین عرصه های حیات انسانی را در معرض تأثیر قرار می دهد؛ به گونه ای که می توان میان برنامه ها و سیاست های هر نظام و اخلاق، باور و رفتار عمومی، نسبتی قابل محاسبه یافت. به عبارت دیگر، حکومت در هدایت همه جانبه در سه بعد مورد نظر نقش حساسی ایفا می کند. پس اسلامیت نظام ما منوط به آن است که الگوی جامع اصلاحات فکری، اخلاقی و عملی برمحوریت دین تنظیم گردد. اما از منظر برخی از دانشوران، حکومت اسلامی نظامی است که در آن احکام اسلامی اجرا شود. چنین نگرشی به اسلامیت، ناشی از حقوق محوری و بی توجهی به اخلاق و معارف در الگوی اصلاحات دینی است. نتیجه این نگرش آن است که در اصلاحات بیش از هر چیز بر قانون گذاری اسلامی تاکید می شود؛ حال آن که اصلاحات اجتماعی، توسعه همه جانبه باتوجه خاص به فرهنگ سازی و اصلاح اخلاقی است، چون در غیر این صورت تمایلات عمومی به سمت پذیرش احکام اسلامی هدایت نمی شود.

می توان گفت که حکومت حوزه سرپرستی عمومی است و سرپرستی حوزه حاکمیت مصلحت است. به عبارت دیگر تصرفات حکومت در شؤونات اجتماعی صرفاً با رعایت مصلحت اجتماعی جایز است و مصلحت نه مقوله ای صرفاً عرفی، که برآیند توجه به اخلاق، معارف و احکام دینی در ظرف وُسع اجتماعی است؛ از این رو بسیاری از موضوعاتی که در نگاه فردی حکمی مباح دارد، ممکن است در نگاه حکومتی واجب یا حرام شمرده شود.

بنابراین، فقه حکومتی استنباط احکام اسلامی در حوزه سرپرستی اجتماعی است که متأسفانه به دلیل حاکمیت نگاه انتزاعی و فردی، مغفول مانده است. نتیجه بی توجهی به اخلاق و معارف در حوزه حکومت این است که در موضوعاتی چون حجاب، حکومت بیش از هرچیز خود را موظف به تنظیم قانون و مجازات های قانونی بداند؛ در حالی که دستگاه های فرهنگ ساز در نظام اسلامی زمینه های ابتذال را ترویج می کنند. در نتیجه با گذشت ربع قرن از تشکیل نظام اسلامی، قانون گذاری و افکار و تمایلات عمومی در دو مسیر متقابل سیر می کنند و اصلاحاتِ «فقه کفا» از آن رو که از تربیت انسان دینی عاجز است، ثمربخش نیست.

3 ـ لذت محوری و دنیامحوری در برنامه های توسعه.

عیسی(ع) در واپسین لحظه های درنگ خویش به حواریان فرمود: من دنیا را در مقابل شما بر زمین زده و خوار کردم، مبادا پس از من دنیا را از زمین بلند کنید (و خود اسیر دنیا گردید).

امام خمینی (ره) نیز پیوسته مردم را به خدا توجه می داد و سعی می کرد تا با بزرگ جلوه دادن یاد خدا، توجه به آخرت و مقامات معنوی و تکریم کوخ نشینان و ساده زیستی، دنیاگرایی را تحقیر کند. نتیجه تحقیر دنیاگرایی، میل به ساده زیستی، تحقیر شدن طبقه رفاه زده، شیرین شدن سختی ها، میل به تشکیل خانواده با کمترین هزینه، عدم تمایل عمومی به گناه، افزایش غیرت، تقویت روحیه سلحشوری و مقاومت، میل به همبستگی و جمع گرایی بود.

مهم ترین اثر تربیت دینی، تقویت کرامت نفس انسانی است. در ادبیات دینی، کرامت نفس عامل اصلی اجتناب از گناه و رذایل اخلاقی، و دنائت نفس عامل رویکرد به هرگونه سبکسری و گناه است. مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُه، هانَتْ عَلَیْهِ شَهَواتُهُ؛ آن کس که نفسش برایش ارزشمند شد، شهوات برایش کم اهمیت می شود.»؛ «مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُه، فَلا تَأْمَنْ مِنْ شَرِّه؛ آن کس که خود را خوار شمرد، از شرش در امان مباش.» در مقابل، فرهنگ مادی که اصل را بر لذت جویی و توسعه رفاه می گذارد، حرص می آفریند و انسان حریص به دنیا، در برابر دنیا احساس حقارت کرده و خود را ارزان خواهد فروخت.

متأسفانه پس از جنگ، از آن جا که سازندگی کشور براساس مدل توسعه که علی الاصول مادی و غایت آن دست یابی به رفاه و لذت دنیوی است، با اصلاحاتی جزیی و موردی پی گیری شد، آثار مخربی هم بر فرد، هم بر خانواده و هم بر جامعه بر جای گذاشت. ایجاد رقابت در دست یابی به عناوین اجتماعی، مدرک گرایی، فردگرایی و غفلت از سرنوشت جامعه، کم شدن میل برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر، کم شدن پیوندهای خانوادگی و نظارت والدین، بالا رفتن سطح توقعات و در نتیجه عدم رضایت مندی از وضعیت موجود، احساس فقر و عقب ماندگی، میل به تجمل در زندگی خانوادگی و میل به خودنمایی و تبرج در جامعه، سهل انگاری در روابط جنسی و احساس دست و پا گیر بودن و مشکل ساز شدن تشکیل خانواده، و تنوع طلبی، نتایج تسلط فرهنگی است که توسط دستگاه های نظام تولید می شود. وقتی که رسانه ها جوانان را به لذت دعوت می کنند و زمینه های تحریک جنسی را افزایش می دهند، چگونه می توان آنان را به تقوا و خویشتن داری دعوت کرد و زمانی که نظام حاکم سطح مطالبات مادی را افزایش می دهد و تعریف فقر و غنا را عوض می کند، چگونه می توان آنان را به زهد دعوت کرد و هنگامی که میل به اعتبارات مادی ـ اجتماعی و مدرک گرایی تقویت می شود، چگونه می توان به جوانان توصیه کرد که قبل از اتمام تحصیلات دانشگاهی ازدواج کنند؟!

توسعه فرهنگ، مصرف گرایی و توجه به خود، علاوه بر این که اختلافات خانوادگی را دامن زد و اقشار مختلف جامعه، از جمله زن و مرد، کارگر و کارفرما و حتی ملت و دولت را در مقابل هم قرار داد، سبب شد که همت دولت صرفاً به برآورد مطالبات مادی روزافزون مردم مصروف گردد؛ مطالباتی که بیشتر آن در بستر فرهنگی ایجاد شده بود که حکومت ترویج می کرد. زمانی که در تریبون های نماز جمعه تهران کثرت مطبوعات و دست یابی به استانداردهای قابل قبول جهانی از افتخارات نظام شمرده می شد، و حمایت از احزاب و سازمان های غیردولتی در برنامه توسعه جای می گرفت، گمان نمی شد که این ابزارها تولید کننده فرهنگ تساهل و تسامح و ترویج کننده شبهات اعتقادی، منادی تغییر قوانین، به ویژه قوانین ناظر به حریم های اخلاقی، و خود عامل رویکرد جوانان به مفاسد اخلاقی باشند.

اولین آثار فرهنگ توسعه را در تفکر، اخلاق و روش مدیران نظام می توان ملاحظه کرد. تغییر نگرش نسبت به رسانه از دانشگاه عمومی به وسیله ای برای ایجاد لذت و سرگرمی، بی تفاوتی مسؤولان نسبت به مفاسد اخلاقی و ابتذال در پوشش و آرایش در محدوده عملکرد خود، استفاده از زنان و دختران جوان به عنوان منشی، حیف و میل بیت المال، آلوده شدن گروهی از مسؤولان به مفاسد اخلاقی و تغییر نگرش آنان نسبت به نشاط و شادی ـ از ابزارهایی جهت ایجاد زمینه های امید به آینده و توکل بر فضل خداوند به ابزارهای لهو و لعب ـ و حتی توصیه به توسعه روابط دختر و پسر، از جمله این تأثیرات است. در این رابطه چند پی آمد باید به طور ویژه مورد توجه قرار گیرد:

3 ـ 1. بدیهی است که با اهتمام به ترویج فرهنگ توسعه، به تقویت باورهای دینی و ارزش های اخلاقی و بومی چندان اهتمام نگردید و نسل جوان روز به روز با این ارزش ها فاصله گرفتند. فقدان برنامه در این محور سبب شد که نسل جدید عقاید خویش را تحمیلی و سست بنیاد احساس کند و در برابر فرهنگ بیگانه نیز احساس حقارت نماید. خودباختگی و شیفتگی به فرهنگ غرب، پی آمد فقدان برنامه ریزی برای ریشه دار کردن مفاهیم و تعلقات دینی و اخلاقی بود. انباشت سوالات و پرسش های اعتقادی و سیاسی نیز از عواملی بود که به بن بست فکری منجر گشته و آثاری عینی در عملکردها بر جای گذاشت.

3 ـ 2. به دلیل رویکرد به الگوهای وارداتی توسعه و عدم اهتمام به ضرورت کارآمد کردن دین در عرصه حیات بشری، جوانان و دختران که به طور طبیعی درصدد کشف زمینه های ابراز وجود و شخصیت خویش اند به جای آن که خود را در میدان های مسابقه در خیرات، ایثار، انفاق، نوع دوستی و علم نشان دهند، در مسیرهای غلط از جمله تبرج به اثبات شخصیت خود پرداختند.

3 ـ 3. رویکرد به مدل های بیگانه و ارزش گذاری های غلط که در جامعه به ویژه توسط تریبون های فراگیر نظام، چون صدا و سیما ترویج می شود، سبب شده است که جامعه هنری و ورزشی با مختصات فرهنگی خاص الگوهای نسل جوان را ارایه دهند و توجه جوانان به شخصیت های کم و بیش ناصالح جلب شود.

3 ـ 4. توجه افراطی خانواده ها به امور مادی و بی توجهی به معنویات و ارزش های اخلاقی، کم شدن نظارت خانواده ها، شیوع تفریحات ناسالم از طریق ماهواره، ویدئو، اینترنت، مجلات و نوارهای مبتذل، و تشکیل مجالس لهو و لعب از پی آمدهای تغییر الگوی زندگی به سمت باورهای غربی بود که آثار خود را در نحوه پوشش و رفتار دختران نیز ظاهر کرد.

4 ـ تضعیف کارآمدی خانواده.

گرچه پی آمد طبیعی رویکرد به الگوهای مادی ایجاد اختلال در کارکرد خانواده است، اما آن چه سبب شده است تا کارآمدی خانواده به عنوان محوری مستقل مورد بحث قرار گیرد، اهمیت نقش خانواده از یک سو و کم توجهی به آن در دهه اخیر، از سوی دیگر است.

پیدایش ابزار مدرن از قبیل مدارس جدید، صدا و سیما و مطبوعات، تأثیراتی ناخواسته در کارکرد خانواده داشته است که بسیاری از این تأثیرات از اقتضائات غیرقابل تغییر این ابزاراند. اما سخن این است که این تأثیرات تا چه حد قابل هدایت در مسیر حمایت از خانواده و کارکرد آن و یا تضعیف کارآیی آن است؟

آن چه خانواده را از نهادهای دیگر ممتاز می سازد، محوریت عاطفه و هم گرایی است و خانواده سالم همواره کارکردی منحصر به فرد در هدایت، نظارت و بالندگی نسل آینده دارد. متاسفانه نهادهای دیگر هر یک به جای ایفای نقش مکمل، نقش جانشین خانواده را ایفا کرده اند؛ به عنوان مثال، رسانه که در اصل می تواند بهترین ابزار تقویت پیوند میان والدین و فرزندان باشد، به ایفای نقش والدین می پردازد و حوزه نقش آفرینی آنان را تا حدود زیادی محدود می سازد. کاهش اقتدار والدین در خانواده، به کاهش میزان تأثیرگذاری نظارتی و هدایتی آنان در رفتارهای مختلف، از جمله پوشش و آرایش و برقراری ارتباط منجر می شود. رسانه های مکتوب نیز پیوسته بر به رسمیت شناختن استقلال فرزندان، به گونه ای تاکید می کنند که به کاهش این اثربخشی بیانجامد.

عوامل خاص

1 ـ بی توجهی به زمینه های طبیعی میل به تبرج و خودنمایی در زنان. اصولاً نقطه افتراق مهم موضوع حجاب از موضوع روابط دختر و پسر و رفتارهای نامشروع جنسی، که در تحلیل ها کمتر به آن توجه می شود، آنست که بدحجابی بیش از آن که ناشی از میل به تظاهرات جنسی و جلب جنس مخالف باشد، ناشی از میل به خودنمایی و جلب توجه عموم است. جلوه گری زنان در مجالس زنانه نشانگر میل طبیعی زن به تزیّن و خودآرایی است که چه بسا پس از ازدواج تا آستانه چهل سالگی نیز به قوت خود باقی بماند. آموزه های دینی نیز نه تنها بر وجود این تمایل در زنان صحه می گذارد، بلکه توصیه هایی برای به کارگیری صحیح آن به میان می آورد. متأسفانه وجود این میل طبیعی در زنان چنان که شایسته بود، مورد التفات قرار نگرفت و به دلیل غفلت نظام اسلامی و نهادهای دینی از هدایت این استعداد طبیعی، سکان هدایت آن به دست نهادها و شخصیت های فاقد صلاحیت افتاد.

2 ـ اختلاط و ارتباط غیرضروری و نامتناسب زن و مرد در مراکز، نهادها و موسسات رسمی و غیررسمی، به ویژه در مراکز آموزش عالی.

3 ـ سوء استفاده از جذابیت های ظاهری زنان در فعالیت های هنری و اقتصادی.

4 ـ ضعف مدیریت نظام در ارایه اسوه ها و الگوهای جذاب حقیقی و مجازی به منظور انتقال غیر مستقیم ارزش ها و هنجارهای اسلامی به نسل نو.

5 ـ تقابل و اصطکاک فعالیت نهادهای فرهنگی و اجرایی. تعدد سازمان ها و نهادهای مسؤول و فقدان نهاد هماهنگ کننده، و این موضوع سبب شده است که بسیاری از فعالیت ها موازی و ناهماهنگ باشد؛ به عنوان مثال، دستگاه های تبلیغی مرتبط با موضوع حجاب سیاست مشترکی را دنبال نمی کنند؛ چنان که با دستگاه های اجرایی و برنامه ریزان نظام هم، هم آهنگ نیستند.

6 ـ عدم تبیین صحیح مسأله حجاب.

این که پس از گذشت بیش از 30 سال هنوز کتاب «مسأله حجاب» استاد مطهری(ره) بهترین کتاب در موضوع حجاب شناخته می شود، بیش از آن که ناشی از توانمندی علمی آن متفکر عظیم الشأن باشد، ناشی از کم کاری در حوزه فرهنگ دینی است. متأسفانه ما نتوانسته ایم در موضوع حجاب، متناسب با سطوح مختلف، آثار علمی ارزشمند و جذاب تولید کنیم.

7 ـ عدم تأمین صحیح و به هنگام نیازهای جنسی.

در جامعه ای که نهادهای رسمی آن به دلیل تأثیرپذیری از فرهنگ بیگانه و نهادهای بین المللی، موضوع ازدواج جوانان را به عنوان یکی از نیازهای اصلی به رسمیت نمی شناسند و گاه بالا رفتن سن ازدواج را مثبت و ناشی از میل به استقلال جوانان تلقی می کنند تشکیل خانواده را نیازمند برخورداری از توان مدیریتی و بلوغ اجتماعی می دانند که در سنین بالا احراز می گردد، و گاه با تدوین نظرسنجی های غیرکارشناسانه و ناصحیح، اشتغال، آزادی و امنیت را مهم ترین نیازهای دختران کشور و ازدواج را در رتبه آخر اهمیت نشان می دهند، و در کشوری که راه های ارضای نامشروع سهل الوصول تر از راه های مشروع ارضای نیاز جنسی (ازدواج دائم یا موقت) است، رویکرد نسل جوان به ابتذال در پوشش و رفتارهای تحریک کننده جنسی، طبیعی به نظر می رسد.

8 ـ ترویج فرهنگ یکسان سازی زن و مرد و بی توجهی به تفاوت تمایلات، نیازها و رفتارهای «زنانه و مردانه».

فرهنگ لیبرال فمینیستی، تفاوت های زن و مرد را نادیده می انگارد، زنان را به آزاد شدن از قیدهای خانوادگی و اجتماعی فرا می خواند، هرگونه تفاوت را مصداق نابرابری زن و مرد می داند، و به دنبال فتح قلعه های مردانه، حملات بی دریغ خود را نسبت به اموری چون مادری، خانه داری و عفاف زنان و غیرت مندی و حفظ ناموس توسط مردان آغاز می کند و آسیب پذیری های خاص زنان، احساسات ویژه آنان و مراقبت های ضروری جامعه و خانواده نسبت به آنان را نادیده می گیرد. در اثر رواج این فرهنگ، دختران و زنان جوان بیش از پیش از فطرت و پیشینه فرهنگی خود جدا می شوند و به دنبال ایفای نقش های مردانه و برداشتن حریم های جنسیتی و اخلاقی به پیش می روند.

9 ـ سیاسی شدن موضوع حجاب.

پس از انقلاب، حجاب به عنوان نماد زن مبارز و انقلابی مطرح شد. مسؤولان نظام گرچه با طرح این چنینی موضوع حجاب در مراحلی به دست آوردهایی نیز نایل شدند، اما نتیجه سیاسی شدن حجاب این بود که مخالفان سیاسی نظام و کسانی که نسبت به عملکرد سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی بخش هایی از نظام اعتراض داشتند، نمادهای انقلابی گری و طرفداری از نظام، از جمله حجاب را مورد تعرض قرار دادند.

10 ـ ترویج فرهنگ تساهل و تسامح از سوی مدیریت ها و دستگاه های نظام.

در عصر سازندگی و پس از آن در عصر اصلاحات، دستگاه های فرهنگی کشور به ویژه وزارت ارشاد و صدا و سیما، خود مروج جریان ابتذال شدند. جریانی که در عصر سازندگی با اعطای مجوز به رمان های جنسی آغاز شده بود، با ورود به عرصه تولید فیلم های عشقی، آهنگ های محرک و برگزاری مجالس لهو و لعب، استانداردهای جدیدی را به جامعه معرفی و عناصر هنری مروّج ابتذال را تا سطح الگوهای جذاب در جامعه مطرح نمود.

1

1 ـ فقدان سیستم هدایتی برای بروز نشاط و انرژی نسل جوان.

شور و نشاط جوانی از یک سو و وجود مشکلاتی چون بالا رفتن سن ازدواج، مشکل بی کاری و کم شدن میزان تحرک بدنی در جوامع مدرن از سوی دیگر، نیاز به تخلیه انرژی جوانان و نوجوانان را به یک ضرورت تبدیل کرده است. فقدان مدیریت برای هدایت آزادسازی این انرژی سبب بروز رفتارهای ناهنجار در پوشش، آرایش و ارتباط با دیگران می شود. در سالیان اخیر این موضوع یکی از دغدغه های مدیریت های میانی بوده است اما به دلیل تحلیل های غلط و ضعف در برنامه ریزی ها، لهو و لعب به محور اصلی بسیاری از اجتماعات جوانان تبدیل شده و خود به توسعه مفاسد اجتماعی کمک کرده است؛ به همین دلیل هرگاه سخن از نشاط جوانان به میان می آید، مسایل خلاف شرع به ذهن تبادر می کند.

12 ـ تولید و عرضه لباس های نامناسب.

بسیاری از جوانان از این موضوع گلایه می کنند که لباس، جوراب، کفش و چادرهای مناسب بسیار گران و کمیاب اند؛ به عبارت دیگر نظام از آنان رفتاری را انتظار دارد که از آن پشتیبانی تدارکاتی نشده است.

13 ـ فعالیت های سازمان یافته در مخالفت با حجاب.

یک دهه قبل، مجله اکونومیست طرح مقابله با بنیادگرایی اسلامی را با محوریت اصلاحات سیاسی، اقتصادی و برداشتن حریم های اخلاقی به ویژه در روابط دختر و پسر مطرح کرد. در سالیان اخیر ترویج ابتذال به یکی از دغدغه های بنیادهای بین المللی و گروه های داخلی تبدیل شده است. یکی از روزنامه نگاران فمینیست داخلی معتقد است که: «NGOهای دانشجویی به شدت در حال افزایش اند و به عقب راندن چارچوب های رسمی حجاب از جمله فعالیت های آنان است.» ضرورت تابوشکنی حتی در مواردی چون هم جنس گرایی و روابط نامشروع، ایجاد شبهه در میان جوانان به ویژه دانشجویان و مورد اختلاف نشان دادن آموزه های دینی در مورد حجاب**از جمله نکات مطرح شده این است که:

1 ـ تشریع حجاب برای تمایز زنان مومن از بردگان و اهل کتاب و به جهت احترام به آنان بوده است و امروزه موضوعیتی ندارد؛ 2 ـ حجاب گرچه از واجبات است اما مسأله ی فردی است که حکومت نباید در مورد آن حساسیت نشان دهد. از جمله مواردی است که تشکل های غیرمذهبی به آن پرداخته اند.

14 ـ به کارگیری روش های غلط برای گسترش حجاب.

پی گیری موضوع گسترش فرهنگ عفاف در جامعه بیش از آن که مبتنی بر یک سیاست و طرح روشن، علمی، برگرفته از آموزه های دینی و قابل اجرا باشد، مبتنی بر حساسیت های مقطعی، سلیقه های غلط و افراطکاری افراد فاقد بینش بوده است که نمونه هایی از آن عبارت اند از: تاکید بر رعایت حجاب دختران در مدارس حتی در فضاهای پوشیده و به دور از نامحرم؛ تاکید بر رعایت گونه خاصی از حجاب در تمامی مناطق اعم از گرمسیر و سردسیر، شهری و روستایی، محیطهای کاری، فضاهای اجتماعی و… بدون وجود هیچ توجیه صحیح شرعی؛ حساسیت بیش از حد در استفاده از چادر در محیطهایی مثل دانشگاه آزاد که به دلیل فضای خاص حاکم بر آن، اکتفا به حد واجب حجاب بهتر به نظر می رسد.

15 ـ عملکرد رسانه های تصویری.

بی شک سیما و سینما مهم ترین نقش را در تغییر هنجارها در سالیان اخیر داشته اند؛ به ویژه مجموعه های تلویزیونی تأثیرات برنامه های ورزشی صدا و سیما را در ایجاد حساسیت های نابه جا، موضوع سازی و ترویج الگوهای منحط نباید از نظر دور داشت. که به دلیل برقراری ارتباط بیشتر با مخاطبان، در این زمینه فعال تر عمل کرده اند. فیلم ها و مجموعه های طنز آپارتمانی، مروج فرهنگ اختلاط و بی ضابطگی در روابط زن و مرد بیگانه و ابتذال در پوشش و آرایش بوده اند. روابط قبل از ازدواج، هنجارشکنی، عدم دخالت والدین در مسایل مهم فرزندان به ویژه موضوع ازدواج و مسایلی از این دست به وفور در آن ها یافت می شود. نکته قابل تأمل این که رسانه به شدت نمایانگر وضعیت منحصر به فرد کلان شهرهاست؛ به این معنا که با ارایه مدل هایی از آرایش، پوشش، رابطه و نوع سلوک که مخصوص مناطق و گروهی خاص از کلان شهرهاست، در عمل مهم ترین عامل انتقال این فرهنگ به شهرهای کوچک و روستاها تبدیل می شود و به تدریج هنجارهای قشری خاص را به مناطق دیگر توسعه می دهد.

پوشش و آرایش؛ جهت گیری ها و سیاست ها تدوین طرح جامع، تکیه بر نقش محوری مردم، هماهنگی در تمام سطوح، مرحله بندی و استمرار فعالیت ها اصول کلی اصلاحات بنیادین را تشکیل می دهند. می توان با تفصیل بیشتر سیاست ها را برشمرد:

1 ـ اصل قرار گرفتن فرهنگ سازی.

گرچه اقدامات قضایی و برخورد با متخلفان از ضرورت های یک طرح جامع است، اما باید به خاطر داشت که در ادبیات دینی محور اصلاحات، فرهنگی است و اقدامات بازدارنده نقشی مکمل و در حد ضرورت ایفا می کند، به علاوه صرفاً در شرایطی که فرهنگ عمومی مساعدت نماید می توان با پشتوانه خواست مردمی با مجرمان مقابله کرد. نکته مهم این است که حکومت هیچ گاه قدرت مقابله با اکثریت را ندارد؛ بنابراین وقتی با جرم گسترده ای که اکثریت افراد جامعه را آلوده کرده است مواجه ایم، ابتدا لازم است با موارد بسیار مستهجن که اکثریت جامعه آن را زشت می دانند بر خورد شود و در درازمدت و با ایجاد زمینه های فرهنگی، رفته رفته دایره اقدامات به گروه هایی دیگر که در شرایط جدید (پس از اقدامات فرهنگی) در اقلیت قرار گرفته اند، گسترش داده شود. در ایجاد زمینه های فرهنگی، گاه نیازمند ایجاد شوک فرهنگی به جامعه بر اساس یک طرح هدفمند هستیم.

2 ـ اولویت اصلاح در نهادهای حکومتی.

علامت موفقیت اصلاحات آن است که در نقطه شروع آن، حکومت باشد، که هم نشانگر جدیت نظام در اصلاحات است و هم آثار تربیتی بر اقشار مردم دارد. الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم؛ شباهت مردم به حاکمانشان از شباهت آنان به پدرانشان بیشتر است.» در این زمینه اصلاح صدا و سیما و وزارت ارشاد باید در رأس اولویتها باشد.

3 ـ ضرورت پیوستگی فعالیت ها.

فعالیت ها نباید گرفتار جزر و مد، سلایق و روزمرگی ها شوند.

4 ـ هماهنگی کلیه دستگاه های مرتبط.

هماهنگی میان نهادهای سیاستگذار، قانونگذار، برنامه ریز، مجری و نظارت کننده، هماهنگی میان نهادهای حکومتی و غیردولتی، هماهنگی میان تمامی دستگاه های فرهنگ ساز و رسانه های تبلیغی است که می تواند حرکتی همساز و پویا بیافریند.

5 ـ رعایت ترتیب و تدریج.

از آن جا که عوامل میل به ابتذال در پوشش و رفتار، متعدد و مختلف اند، اصلاح آن نیز منوط به انجام اقدامات متعددی است که هر یک باید در شرایط خاص خود انجام شود؛ بنابراین هرگونه تعجیل و یا مجامله می تواند موفقیت طرح را با مشکل مواجه سازد.

6 ـ پررنگ کردن نقش مردم در اصلاحات و توسعه مطالبات مردمی از نهادهای حکومتی به منظور پاسخ گو کردن آنان در موضوع حجاب، اصلاح روابط در محیط کار و… .

کارآمدی دستگاه های حکومتی منوط به آن است که پیوسته تحت فشار افکار عمومی باشند. در این زمینه توسعه تشکل های مردمی که زمینه حضور کارآمدتر مردم در صحنه را فراهم کنند، لازم به نظر می رسد. هم چنین لازم است مردم و نهادهای غیردولتی، بار اصلی عملیات را بر دوش بکشند و دولت به حمایت غیرمستقیم و هدایت آنان همت گمارد.

7 ـ ضرورت آموزش دیدن عاملان طرح (به ویژه مسؤولان) و نیروهای عمل کننده مردمی.

8 ـ اصل قرار گرفتن تکریم شخصیت انسانی افراد.

باید نهی از منکر، مقابله با مجرمان و تحمیل مجازات هایی که در مقابل جرم قرار می گیرد، به گونه ای باشد که حتی الامکان به تحقیر شخصیت مجرم و جرأت بر ارتکاب محرمات نیانجامد. در سیستم تربیتی اسلام، اصل بر تربیت از راه های مسالمت آمیز است. امام علی(ع): «لا تَکُوَنَنَّ مِمَّنْ لا یَنْفَعْهُ الْعِظَهُ إلّا إذا بالَغْتَ فی إیلامِه فِإنَّ إِلْإِنْسانَ یَتَّعِظُ بِالْأَدَبِ وَالْبَهائِمُ لا یَتَّعِظُ إِلَّا بِالضَّرْبِ؛ از کسانی مباش که اندرز دادن به آن ها فایده ای ندارد مگر آن که در ملامتشان بکوشی، چون که انسان با ادب پند می گیرد و چهارپایان اند که جز با ضرب راه پیدا نمی کنند.»

9 ـ اصلاح نظام الگوسازی.

در الگوسازی ها و قهرمان پروری ها هیچگاه نباید افراد بی هویت و مبتذل در کانون توجه جوانان قرار گیرند. هم چنین باید الگوهای جدیدی برای نسل جوان آفرید که مظهر خلاقیت، پشتکار، صبر، گذشت، دیگرگرایی، تحول آفرینی و ثبات شخصیت اند. از این رو دستگاه های فرهنگی موظف اند با اعمال سیاست ها و برنامه های هماهنگ قهرمانان ملی را از انحصار چهره های موجود خارج کنند و چهره های ماندگار از میان کسانی انتخاب شوند که در خدمت اهداف نظام قرار می گیرند.

10 ـ استفاده از راهکارهای فعال در مقابله با فرهنگ غرب به جای روش های منفعلانه.

باید به جای اکتفا به پاسخگویی به شبهات ایجاد شده، با طرح پرسش ها و ایجاد چالش، طرفداران لیبرالیسم را به انفعال کشاند و ناکارآمدی نظام غرب را در مورد آزادی و برابری زنان به طور ملموس نشان داد. نتیجه این سیاست، نشان دادن تزلزل غرب در ترسیم الگوی دفاع از زنان و تضعیف تبلیغات لیبرالیست ها در مورد دست آوردهای ادعایی شان در این موضوع است. 1

1 ـ حمایت از ناهیان منکر. ناهیان از منکر باید در انجام وظایف خود احساس قدرت کنند و طرف مقابل آنان باید احساس کند که نظام به طور جدی از نهی از منکر حمایت می کند؛ به عبارت دیگر، شخص متخلف باید در مقابله با ناهیان از منکر احساس رعب کند. این سخن البته به معنای تجویز عملیات خشن نیست بلکه به این معناست که هزینه تعرض به ناهیان منکر باید افزایش یابد.

12 ـ توجه به تناسب فعالیت ها از نظر زمانی، مکانی و شرایط دیگر.

نحوه مقابله با بزه باید هماهنگ با شرایط باشد. به راحتی می توان مواردی را در شهر قم یا شهرستان های کوچک، مصداق بدحجابی و ناهنجاری رفتاری دانست و با آن مقابله کرد، اما در شمال شهر تهران نمی توان به همین گونه برخورد کرد. از نظر زمانی هم شاید در ماه مبارک رمضان بهترین شرایط برای شروع طرح اصلاح ناهنجاری ها فراهم باشد، چون زمینه های توجه به امور معنوی بیشتر و گرایش به ابتذال کمتر است.

13 ـ مرحله بندی در برخورد با متخلف.

همیشه ترس از مجازات باید از مجازات سنگین تر و مجرم پیوسته از عاقبت عمل خود واهمه داشته باشد، وگرنه نیروی انتظامی در کنترل مجرمان ناکام می ماند.

پوشش و آرایش؛ بایسته ها و راهبردها

الف: راهبردهای عام

راهبردهای عام، اهداف مرحله ای و برنامه هایی هستند که تأثیراتی عام، از جمله در موضوع پوشش و آرایش بر جای می گذارند. توجه به این راهبردها از آن رو حایز اهمیت است که گمان نشود با اصلاحات جزیی و موردی و با اقدامات خاص می توان تحولی اساسی در وضعیت موجود ایجاد کرد. هنجارهای یک جامعه نظام مند است و چنان که گفته شد برای اصلاح در هر محور نیاز به بازنگری و اصلاح در مجموعه ای از امور هستیم. به طور خلاصه می توان به برخی از این راهبردها اشاره نمود:

1 ـ تدوین برنامه توسعه با محوریت دین و فرهنگ. در این راستا ترسیم شاخص های دینی رشد و توسعه ضروری به نظر می رسد.

2 ـ ایجاد اصلاحات بنیادین در مقوله هنر به ویژه در حوزه رسانه های تصویری. هم اکنون سکس، خشونت و طنز از مهم ترین محورهای جذابیت شمرده می شوند؛ از این رو در مجموعه های تلویزیونی با سوژه های دینی نیز کم و بیش از عامل طنز و سکس استفاده می شود. به نظر می رسد رسالت مهم پژوهشکده های هنری و دستگاه های رسانه ای تمرکز برمحورهای جدید جذابیت، از جمله جذابیت های عاطفی، جذابیت مبارزه با هوای نفس، ایثار، مبارزه با مشکلات و ثبات عقیده باشد، تا کم کم جذابیت های جنسی و طنز (به معنای لودگی و سبک سری و تمسخر اشخاص) جای خود را به جذابیت های دیگر از جمله تمسخر رذایل اخلاقی و شخصیت های منفی بدهد. از این رو باید نظام ارزش گذاری ما به سمت پرورش هنرمندان نوآور به جای هنرمندان کلیشه ای برود تا هنرمند جرأت پرداختن به جذابیت های جدید را در خود بیابد.

3 ـ اصلاح عملکرد مسؤولان. از آن جا که مردم بیش از هر چیز از بزرگان خود الگو می گیرند، عملکرد مسؤولان باید با حساسیت بیشتری نظارت شود. استخدام منشی های زن، نحوه سلوک با جنس مخالف در محیط کار، اختلاط در محیطهای فعالیت و نحوه پوشش مسؤولان باید تحت انضباط درآید و مدیرانی به مسؤولیت منصوب شوند که نسبت به رعایت و اجرای آموزه های دینی حساس باشند.

4 ـ تقویت مرزهای زنانگی و مردانگی. در فرهنگ اسلامی زن خود را موجودی ارزشمند و در حیثیت انسانی همتای مرد و در عین حال، متفاوت از او می داند. که در برخی زمینه ها، کارکردها، مسؤولیت ها و حتی حقوق تفاوت هایی با مرد دارد و این تفاوت در سلوک اجتماعی و خانوادگی را دلیلی بر ضعف شخصیت خود نمی داند. در صورت تقویت احساس زنانه است که می توان انتظار رفتاری زنانه و متفاوت از مردان را از وی داشت و او را دعوت به رعایت حجاب و رفتار عفیفانه نمود.

5 ـ ترسیم آرمان های مرحله ای برای دختران و پسران. مشکل اساسی جوانان ما فقدان الگو و آرمان متعالی در زندگی است. بدون تعریف آرمان های متعالی، نمی توان الگوهای صحیحی را ارایه نمود. به علاوه، صنعت نظام در آرمان سازی سبب نمی شود که نسل جوان بی آرمان بماند، بلکه آرمان های بدلی و منحط را می پذیرد و الگوهای مناسب با آن را نصب العین می سازد. رسالت و وظیفه سیاستمداران استراتژیک نظام با مساعدت دستگاه های فرهنگی و هنری این است که بتوانند آرمان هایی را تعریف و برای نسل جوان الگوسازی موضوع آفرینی کنند، به گونه ای که همواره توجه آنان به نقاطی جذاب و متعالی معطوف باشد.

6 ـ تقویت پایگاه خانواده. ارتقای سطح اطلاعات والدین و آموزش آنان نسبت به ارزش ها و چگونگی نهادینه کردن آن، ترسیم دقیق سیاست ارتباطی آموزش و پرورش با خانواده، به گونه ای که به تقویت نقش خانواده بیانجامد، تقویت نقش تأثیرگذار کارشناسان تربیت اسلامی بر خانواده ها، تقویت حس مسئولیت پذیری والدین در قبال فرزندان و آموزش نحوه نظارت بر عملکرد آنان، آموزش والدین نسبت به تربیت جنسی فرزندان و اجتناب از ایجاد زمینه های تحریک جنسی در خانه، و توجه دادن فرزندان به لزوم هماهنگی با والدین، از مواردی است که در این راستا توصیه می شود. شاید مهم ترین مقطع برای تأثیرگذاری، آموزش زوج های جوان در آستانه ازدواج یا بلافاصله پس از آن باشد. شروع زندگی با محوریت اخلاق، توجه به مراقبت های حین انعقاد نطفه، پرهیز از لقمه حرام و شبهه ناک، مراقبت های عاطفی از اطفال و انتقال آموزه های دینی که از قضا بسیار کارآمد و موثر است، می تواند زندگی را از همان ابتدا در مسیر سالم قرار دهد. بدین منظور باید آموزشیاران ویژه ای را با محوریت دین تربیت کرد. بر این نکته پای می فشاریم که یکی از مهم ترین مشکلات زوج های جوان، فقدان آگاهی های لازم است و باید بخشی از این آگاهی ها در مقاطع مختلف تحصیلی و بخشی هنگام ازدواج به آنان منتقل شود.

7 ـ مقابله با بی کاری. از آن جا که در فرهنگ دینی، بی کاری منشأ آسیب های فراوانی است و شروع به بزهکاری در اغلب اوقات از آن ناشی می شود، اولاً باید اهتمام دولت بیش از گذشته به ایجاد زمینه های اشتغال معطوف گردد؛ ثانیاً با این فرض که تا درازمدت معضل اشتغال حل نشده باقی خواهد ماند، باید زمینه فعالیت های مثبت را (هرچند بدون دریافت مزد) در قالب ایجاد و توسعه تشکل های امدادی، زیست محیطی، علمی، هنری و… که هر گروه از آن ها بخشی از نیازهای منطقه یا کشور را تأمین می کنند، فراهم نمود. لازم است جوانان به کارهای خیر، خداپسندانه و مردمی مشغول شوند تا احساس هویت و ارزشمندی کند. این احساس تا حدود زیادی آنان را از گناه باز می دارد. می توان با استفاده از روش هایی انگیزه آنان را در اقدامات مثبت افزایش داد؛ به عنوان مثال نام کسانی که در ایجاد یک فضای سبز مشارکت کرده اند در همان محل نصب شود. دستگاه های فرهنگی باید بی کاری را تحقیر و بی کار را سبک شمارند و ارزش فعالیت های عام المنفعه غیردرآمدزا را در اذهان عمومی ارتقا دهند. درگذشته در برخی شهرهای کشور نیروی انتظامی اقدام به جمع آوری جوانان ولگرد و تحویل آنان به اردوی کارآموزی می کرد و آنان موظف بودند مدتی در این محل به کار اجباری بپردازند. می توان با اصلاحاتی این طرح را به عنوان کارآموزی افراد بی کار مورد مطالعه قرار داد.

8 ـ پایین آوردن سن ازدواج. پیوندهای زناشویی و برخورداری از پشتوانه های عاطفی و خروج از دنیای تنهایی در ایجاد تعادل روانی و عدم میل به گناه نقش اساسی ایفا می کند. در خبرها آمده بود که دولت روسیه به منظور کم کردن جرایم، سن ازدواج قانونی را از 18 به 14 سال کاهش داده است. تأمین نیاز جنسی، رفتارهای مخاطرآمیز و غیرمنطقی را به ویژه در حوزه مسایل جنسی کاهش می دهد. نمی توان پوشیده داشت که گروهی از بدحجابان به دلیل عدم تأمین جنسی و عاطفی و به نیت فریفتن جوانان اقدام به این کار کرده اند. اصلاح فرهنگ ازدواج و امکان پذیر کردن ازدواج در شرایط سخت اقتصادی، به حل این مشکل کمک می کند. ضابطه مند کردن ازدواج موقت و اصلاح نگرش ها به آن نیز می تواند مشکل جنسی بخشی از جوانان را حل کند، گرچه نمی تواند مزایای تشکیل خانواده و ازدواج دائم را داشته باشد.

9 ـ اصلاح روش های تربیتی. آن چه نظام تربیت دینی را از نظام لیبرالیسم ممتاز می سازد، تقویت اراده، کرامت شخصیت، توکل به خداوند، استقبال از مشکلات، محدود کردن شهوت توسط عقل، دوری از دنیا محوری و تعبد به وحی است، در حالی که نظام لیبرالیسم برپایه هواپرستی و لذت گرایی، حاکمیت شهوت بر عقل، فردگرایی و نسبیت گرایی در ارزش ها استوار است. در دهه های اخیر، پرورش اخلاقی نونهالان و نوجوانان ما در دست دستگاه هایی بود که کم و بیش، در زیر پوسته ای از شعارهای مذهبی، فرهنگ بیگانه را ترویج کرده اند و لازم است فرهنگ دینی در نظام پرورشی ما نهادینه شود.

10 ـ تحقیر فرهنگ لیبرال. امروزه آزادی، فردگرایی و نسبیت گرایی در تریبون های نظام اسلامی ترویج می شود و لازم است فرهنگ لیبرالیسم مورد نقد اساسی قرار گیرد و هم در تبلیغات سازنده، تحقیر گردد.

11 ـ بازنگری نسبت به نشاط و شادابی نسل جوان و راه های تحقق آن. حفظ و تقویت نشاط اجتماعی، ایجاد زمینه هایی برای رهاسازی صحیح انرژی جوانان، و ایجاد فضای مفرّح و شاد در راستای تجدید قوا و دوری از کسالت و خمودگی از وظایف هر نظامی است که البته در الگوی اسلامی آن بر دوری از غفلت و دنیازدگی، در عین توجه به صحت جسم و روان و کامیابی های روا، تاکید شده است. متأسفانه در کنار تاکید بر جنبه های بازدارندگی شرع، در هدایت عمومی به لذت های حلال و ثمربخش و زمینه سازی برای آن چندان همت نکرده و تدبیر این مهم را به دست ناصالحان سپرده ایم؛ به گونه ای که امروزه سخن از لذت و نشاط تداعی کننده انجام محرمات و مرزشکنی است.

ب: راهبردهای خاص

راهبردهای خاص به اهداف و انتظاراتی نظر دارد که درخصوص موضوع حجاب قابل طرح اند. این راهبردها گاه به مقوله تبیین، گاه به مقوله تبلیغ و ترویج، گاه به اجرا و گاه به نظارت نظر دارند.

1 ـ ایجاد حس عزت مندی و افتخار در بانوان محجبه، از جمله با نشان دادن موفقیت علمی و فرهنگی آنان، آرامش خاطر آنان در فعالیت های اجتماعی، بزرگداشت زنان محجبه و الگوسازی از ایشان، نمایش مقاومت آن ها در برابر کشف حجاب در داخل و خارج از کشور، و حمایت از نشریات و نهادهایی که در این زمینه فعالیت می کنند.

2 ـ تحقیر ابتذال در پوشش و هرزه گردی.

3 ـ تبیین مخاطرات هرزه گردی و ابتذال در پوشش، به ویژه در تزلزل بنیان خانواده.

4 ـ نشان دادن مزایای حجاب.

5 ـ افشای اهداف نظام سرمایه داری از کشف حجاب و بیان نیات کشورهای غربی در تضییع حقوق زنان محجبه.

6 ـ نشان دادن ارزش حجاب در ادیان و ملل. تا قبل از رنسانس، هرزه گردی در ملل متمدن رواج نداشته است.

7 ـ حل شبهات و معضلات معرفتی نسل جوان در موضوع پوشش و آرایش، در قالب های مختلف، از جمله کتاب، لوح فشرده، میان پرده های نمایشی و ادبیات داستانی.

8 ـ تقویت و هدایت حساسیت های عمومی برای مقابله با منکر هرزه گردی به منظور توسعه نظارت و خارج کردن مسؤولیت از عهده یک نهاد خاص

9 ـ ارتقای سطح علمی ناهیان از منکر

10 ـ جهت دهی به حس تنوع طلبی و مدگرایی و ارایه الگوهای پوششی هماهنگ با فرهنگ دینی و ملی، از جمله از طریق تشکیل هنرکده های طراحی مجالس و نمایشگاه مدل های لباس در سطح داخلی و بین المللی.

11 ـ بهسازی نمادهای فرهنگی، فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی، تولیدات فرهنگی و اجناس داخلی و وارداتی.

12 ـ ایجاد حساسیت عمومی به منظور همیاری در اجرای طرح به صورت فردی یا گروهی، از جمله از طریق فعالیت در موضوع ازدواج جوانان، ایجاد تسهیلات ازدواج از جمله مسکن سازی، تولید لباس های مناسب، تولید و واردات پارچه ها و لباس های متناسب و ارزان.

13 ـ کم کردن عوامل انزجار از حجاب، از جمله اصلاح معماری مدارس دخترانه به منظور آزادی عمل بیشتر آنان در محیط داخلی مدرسه، تنوع دادن به شیوه های حجاب، به گونه ای که با شرایط و اقلیم مختلف سازگار و وقار و راحتی لازم را دارا باشد.

14 ـ حمایت از نهادهای مردمی فعال در موضوع حجاب، از جمله حمایت مالی و اعتباری از NGOهای فعال در موضوع حجاب، توانمندسازی و شبکه سازی NGOها، و بین المللی کردن فعالیت های گروهی به منظور ایجاد جریان جهانی دفاع از عفاف.

15 ـ تشدید مجازات مهره های اصلی فساد و ابتذال، از جمله از طریق اصلاح قوانین، ایجاد دایره ای خاص برای همین منظور در قوه قضاییه، مقابله با عوامل سیاسی ترویج فساد به عنوان «محارب» و «مفسد فی الارض»، اصلاح روش های مقابله با مجرم، به گونه ای که مانع تجری و جسارت دیگران گردد.

16 ـ نظارت بر عملکرد نهادهای مختلف به ویژه نهادهای رسمی نظام، از جمله نظارت بر عملکرد صدا و سیما در ترویج الگوهای صحیح و ممنوعیت ترویج فرهنگ منحط و تیپ های جلف و لاابالی، مگر با هدف تحقیر و تخریب.

17 ـ نظارت بر منافذ ورود محرکات جنسی و مفاسد اعتقادی، از جمله از طریق مسدود کردن سایت های غیراخلاقی، جلوگیری از نشر کتب و نشریاتی که به تابوشکنی و ابتذال روی آورده اند، زیرنظر گرفتن مبادی ورودی و تولیدکنندگان لباس های مبتذل و غیرمتعارف، مخالفت با پخش آهنگ های محرک.

18 ـ کم کردن زمینه های اختلاط در محیطهای آموزشی و محیط کار، از جمله کم کردن زمینه ارتکاب محرمات و مکروهات در اماکن عمومی و پارک ها و نظارت های خاص در مناطق تفریحی، مثل سواحل دریاها و محله های خاص.

19 ـ ممنوعیت نمایش تیپ های جلف و لاابالی و طرح ابتذال در روابط نامحرم در رسانه های تصویری، مگر با هدف تحقیر و تخریب., عوامل , ناهماهنگی 




[ شنبه 09 خرداد 1394 ] [ ] [ داستانی ]

[ نظرات (0) ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه