خدا از نگاه ساحران سرخپوست و مكزيكی
در قاره امريكا خصوصاً امريكای لاتين و امريكای جنوبی سه كشور بهطور خاص در رابطه با عرفانهای كاذب فعاليت میكنند كه عبارتند از؛ مكزيك، برزيل و پرو. در اين جلسات دو كشور مكزيك و برزيل را مورد بررسی قرار خواهيم داد كه مبدأ و منشأ عرفانهای كاذب سرخپوستی بهشمار میروند، البته هنگامیكه به حوزه آئين نوظهور فراعلم وارد شويم، نيمنگاهی به كشور پرو نيز خواهيم داشت.
آئينهای معنويت گرای امريكايی به چهار دسته كلی منقسم میشوند، اين چهار دسته عبارتند از؛ عرفانهای سرخپوستی، عرفان «اكنكار» و يا بهصورت خلاصه آئين «اك»، آيين معنويتگرای «پائولوكوئيلو» نويسنده برجسته برزيلی و صاحب كتاب معروف «كيمياگر» ـ كه از شهرت خاصی در ايران برخوردار است ـ و چهارم آئين شيطانپرستی و يا شيطانگرايی مدرن.
عرفانهای سرخپوستی بهعنوان اولين جريان از چهار عرفان قاره امريكا مطرح میشود. عرفانهای سرخپوستی برخاسته از كشور مكزيك خصوصاً پايتخت مكزيك يعنی مكزيكوسيتی است. در حومه پايتخت مكزيك شهری است به نام «اشوارخواران» كه بهطور مشخص اين شهر پايتخت عرفانهای سرخپوستی بهشمار میآيد.
اشوارخواران به معنی «نورخواران» يا «خداخواران» است. علت نامگذاری اين شهر به اشوارخواران اين است كه اساتيد نامدار اين شهر سرخپوست و جادوگر هستند و اعتقاد دارند كه نبايد از نيروهای مادی و جسمانی خصوصاً استفاد كرد، بههمين جهت است كه در رابطه با ايشان مشهور شده كه اين دسته از افراد از خوردن آب و غذا ممانعت به عمل میآورند.
سرخپوستان و ساحران شهر اشوارخواران اعتقاد دارند كه در گيتی و هستی، خصوصاً سياره زمين منابع انرژی متعدد و بیشمار است، اگر انسان بتواند اين منابع انرژی را درست و صحيح شناسايی كند و دهان خود را بر روی آن منابع انرژی بگذارد، ديگر نيازمند تأمين منابع انرژی از طريق غذا و آب نيست.
سرخپوستان و ساحران شهر اشوارخواران اعتقاد دارند منابع انرژی در تمام هستی پخش است، ايشان اذعان دارند كه اين منابع در اختيار همه افراد بشر قرار دارد، سهل الوصول است و به صورت رايگان در اختيار بشر قرار داده شده است.
سرخپوستان اعتقاد دارند اين منابع انرژی همگی پاك هستند، در منابع سرخپوستی غذاها و آبهايی را كه بشر استفاده میكند پاك نمیدانند، مخصوصاً اگر از نوع غذاهای آماده امروزی باشد، ضمن اينكه اين منابع انرژی رايگان نيز نيستند. البته بنده اطلاع ندارم كه ادعا بر توانايی انسان مبنی بر ادامه حيات بدون آب و غذا تا چه اندازه میتواند صحيح باشد.
البته در ميان عارفان حتی عارفان اسلامی نيز اين مطلب نقل شده كه عدهای از ايشان از خوردن غذا ممانعت میكردند و يا به كمترين حد آن اكتفا مینمودند، بهعنوان مثال در رابطه با برخی از صوفيان ذكر شده كه در هفته تنها يك مرتبه غذا میخوردند و در همان يك وعده نيز به يك دانه مويز و كشمش اكتفا میكردند.
«ابن خفيف شيرازی» عارف سده پنجم هجری كه قبر وی در بازار وكيلآباد شيراز است و اخيراً توسط سازمان ميراث فرهنگی بازسازی شده است، به اين عارف از آن جهت ابن خفيف اطلاق شده كه وی بسيار خفيفالمؤونه بود، يعنی به اندك قوت و غذا اكتفا میكرد.
عرفا عمدتاً به دنبال «قوت القلوب» يعنی غذای جان هستند. اين مطلب در ميان مرتاضان هندی نيز بسيار شايع است كه از يك تا دو هفته از آب و غذا استفاده نمیكردند و بدون هيچگونه مشكلی به حيات خود ادامه میدادند. در مجموع میتوان گفت كه جسم انسان بسيار پيچيده است، بهطوریكه شايد بتوان گفت تا ابد پيچيدگیهای آن برای انسان مشخص و ظاهر نخواهد شد.
البته رشد علم برخی مسائل پنهان بدن و جسم انسان را مكشوف كرده است، اما هر چه علم پيشرفت میكند و هنگامیكه به يك سؤال در رابطه با انسان پاسخ میگويد، ده سؤال ديگر پيش روی او ايجاد میشود. گويی اين سؤالها پايانی ندارد و هر چه علم بيشتر پيشرفت كند تعداد سؤالات بشر در رابطه با خود فزونی میيابد؛ لذا در كنار پيشرفت علم ميزان جهل بشر و تعداد سؤالات او نيز پيشرفت میكند.
منطقه اشوارخواران از اين جهت به اين نام معروف شده كه ساكنان اين منطقه به نورخواری و يا حتی انرژیخواری اعتقاد دارند. در مورد ساكنان اين منطقه عنوان شده كه ايشان از خوردن آب و غذا ممانعت بعمل میآورند و در مقابل به خوردن انرژی میپردازند و اعتقاد دارند كه بايد از طريق ديگر منابع انرژی كسب انرژی كرد.
بايد دقت داشت كه خدای موردنظر ساحران منطقه اشوارخواران بههيچعنوان با خدايی كه در اسلام و اديان الهی مطرح میشود، برابر و مطابق نيست، خدا از نگاه سرخپوستان و ساحران مكزيكی يعنی يكپارچگی جهان، وحدت استقلالی عالم و انرژیهای متصل كيهانی.
ساحران و سرخپوستان اعتقاد دارند كه اشوارخواران منطقهای است كه انسانها را به خدا تبديل میكند، سرخپوستان اعتقاد دارند كه انسان يك سيستم يكپارچه انرژی است كه به انرژی كيهانی متصل میشود، در اين حالت با انرژی گيتی يكی میشود و وحدت ميان آن دو ايجاد میشود.
نماد عرفانهای سرخ پوستی عقاب است، اگر دقت شود ايشان در پشت كتابها، تيتر سايتها و هرجای ديگر يك عقاب سياه نشسته رسم میكنند، لذا در ميان علائم ايشان اگر بر روی سايت، كتاب، لباس هنرپيشه و بازيگر، هنرمند، عصا و يا هر جای ديگری نقش عقاب مشاهده شود، گوشهنظری بر عرفان سرخپوستی دارد.
البته بايد دقت كرد كه منظور از عرفان سرخپوستی يك عرفان نيست، بلكه عرفانهای سرخپوستی مطرح است، چرا كه اين دسته از عرفانها از سه شاخه منشأ گرفتهاند؛ اول شاخه عرفان تولتك، دوم عرفان سو و سوم عرفان ساحری. البته مهمترين نوع عرفان سرخپوستی عرفان ساحری است كه همراه با سحر و جادو است.
عرفان ساحری مهمترين بخش عرفانهای سرخپوستی بهحساب میآيد، عرفان سرخ پوستی خصوصاً از نوع تولتك نام ديگری دارد به اسم «عرفان شمن يا شمنيزم»، خاستگاه عرفان شمن در حقيقت همان عرفان سرخپوستی است كه در كشور مكزيك شكل گرفته است.
عرفان شمن، مخصوص هنرمندان و جنگاوران سرخپوست باستان است و خصوصاً از منطقه جنوب مكزيك برخاسته است. بهطور خلاصه میتوان گفت شمنيزم يا آئين شمن آئين جادوگران جنوب مكزيك است، بهطوری كه دين و مذهب رسمی سرخپوستان مكزيك را ساحری و جادوگری تشكيل داده است، اما از آنجا كه جادوگری جنبههای ماوراء طبيعی را نيز شامل میشود به آن جريان عرفان يا معنويت اطلاق شده است.
يكی از كتابهای مهم در اين رابطه كتاب «آئين شمنيزم» است. اين كتاب مهمترين اثر در زمينه آئين شمنيزم و يا آئينهای سرخپوستی بهحساب میآيد.
منظور از تولتك شمنهايی هست كه ريشه در سابقه باستانی جنوب مكزيك دارند. تولتكها از دو بخش تشكيل شدهاند؛ دسته اول اساتيد يا ناوالها و دسته دوم جادوگران و مردمان وابسته كه با نام هواكان معروف هستند. شمنهای تولتك سه استاد برجسته دارند كه اولين آنها پائولوكوئيلو، دومين استاد كارلس كاستاندا ـ كه در مباحث آتی به اين شخص اشاره خواهد شد ـ و سومين رهبر برجسته شمنهای تولتك شخصی به نام «دون ميگوئل روئيز» است.
سومين رهبر برجسته شمنهای تولتك، ميگوئل روئيز در دهه هفتاد ميلادی به جهت حادثهای كه برای وی رخ داد، معروف و مشهور شد و آن حادثه از اين قرار بود كه وی مشغول رانندگی در يكی از جادههای مكزيك بود كه پشت فرمان خوابش میبرد و در مسير با شيئی برخورد میكند، بهطوری كه پس از تصادف از هوش میرود.
روئيز بعد از تصادف مدتی نامعلوم در كما فرو میرود، وی بعد از آنكه از كما خارج میشود، خود اذعان میدارد كه در اين مدت با مرگ دست و پنجه نرم میكرده است و به تجربه نزديك به مرگ پرداخته است. «تجربه نزديك به مرگ» واژهای است جالب و بسيار قابل تأمل برای حوزههای مطالعات دينی. تجربه نزديك به مرگ پديدهای است كه اخيراً مطرح شده است.
در زمينه تجربه نزديك به مرگ و با همين عنوان كتابهايی چاپ و منتشر شده است، به تجربه نزديك به مرگ «زندگی بعد از زندگی» نيز گفته میشود. متخصص اين حوزه به لحاظ علمی شخصی با نام «ريموند مودی» است. وی كتابی با عنوان تجربه نزديك به مرگ نگاشته است كه بارها به فارسی ترجمه شده است.
در جهان حدود سيصد نفر هستند كه برای ايشان تجربه نزديك به مرگ پيش آمده است، همانگونه كه برای روئيز نيز اين مطلب رخ داد، بهگونهای كه اين افراد بر اثر حادثهای تمام علائم حيات را از دست دادهاند، بهغير از يك يا دو علامت بسيار ضعيف كه بعد از مدت زمانی مانند يك يا دو روز و حتی يك هفته مجدد به حيات دنيوی بازگشتند.
در اين مدت نيز اين افراد مطالب مختلفی را از عوالم ديگر مشاهده كردهاند و بعد از اين كه به حيات دنيوی خود بازگشتند آنچه را كه در حالت كما مشاهد كرده بودند، برای ديگران بازگو میكردند. تحقيقاتی كه بر روی اين سيصد نفر صورت گرفته است به اين نتيجه میرسد كه بهغير از حيات دنيوی حيات ديگری نيز وجود دارد و زندگی منحصر در حيات اين دنيا نيست.
نكته جالب در ميان سخنان ايشان اين است كه در حدود نيمی از گزارشاتی كه در رابطه با حالت و عالم كما از ايشان رسيده است، مانند بياناتی است كه آيات قرآن در رابطه با حيات پس از مرگ و عالم برزخ میدهد، اما نيمی ديگر از سخنان ايشان با آيات قرآن متفاوت است.
بازگشت دون ميگوئل روئيز به حيات دنيوی منجر شد تا تجربيات خود را توسط برخی از سؤالات گزارش كند و تجربيات خود را مبنائی برای تأسيس عرفانی از نوع جادوگران قرار دهد كه عرفان وی معروف به عرفان تولتك شد، لذا آئين تولتك دو بُعد دارد، از يك سو آئين خردمندان معروف باستان مكزيك است كه از طريق سينه به سينه منتقل شده و روئيز پس از تجربه خود اين نوع معنويت را به نوعی به روز رسانی كرده است.
دون ميگوئل روئيز دارای ده كتاب است كه همگی به زبان فارسی ترجمه شده است. مهمترين كتاب وی به نام «چهار ميثاق» است كه اين نامگذاری نيز علتی دارد كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد. روئيز پس از تجربه نزديك به مرگ خود از طريق برگزاری كارگاهها و سفرهای تبليغاتی به معرفی آئين خود كه هماهنگ با آئين جنگآوران و جادوگران سرخپوستان باستان است، همت گماشت و آموزههای خويش را به جهانيان معرفی كرد. خصوصاً تبليغات وی در ايالات متحده امريكا بيشتر بهچشم میآيد.
نفی فطرت از نتايج عقيده خردمندان فرهنگ «تولتك» است
بايد توجه داشت كه عرفان تولتك در ايران يك جريان جدی عرفانی به حساب نمیآيد و هيچگاه تبديل به فرقه نيز نشد، اگر چه روح آن كه همان فرهنگ جادوگران سرخ پوست است، در ايران بسيار شايع است، اما خود شخص دون ميگوئل روئيز و يا آئين و عرفان تولتك در ايران چندان برجسته نيست.
اولين نكته كه در آئين شمنيزم يا تولتك بر آن بسيار تأكيد میشود، بحثی با عنوان رؤيابينی است. مبحث رؤيابينی در عرفانهای ساحری سرچشمه بسياری از مسائل ديگر به حساب میآيد. البته بايد دقت داشت كه رؤيابينی در فرهنگ تولتك با آنچه كه در زبان فارسی مطرح میشود، كاملاً متفاوت است.
روئيز و ديگر خردمندان فرهنگ تولتك عقيده دارند كه انسان وقتی متولد میشود يك ظرف توخالی و فاقد هرگونه زمينه پيشينی است، اين عبارت در حقيقت بهمعنای نفی فطرت است. البته بُعد ديگر اين سخن نيز اشاره به عقيده ماركس دارد كه وی عنوان میكند انسانها در بدو تولد ظرفهای توخالی هستند و به مرور زمان در جامعه آنچه كه لازم است در ظرفهای ايشان ريخته میشود و به اين ترتيب وجود انسان شكل میگيرد.
روئيز و ديگر شمنها اينگونه اعلام میكنند كه هر انسانی در بدو تولد فاقد هر گونه دين، مذهب و آئين خاصی است و به مرور كه در زندگی اجتماعی رشد پيدا میكند به اعتقادات مختلفی پایبند میشود. ايشان بيان میكنند كه انسان در اين مسير، سير خود را از خانواده شروع میكند و از تمامی دوستان و آشنايان تأثير میپذيرد، بهطوریكه تك تك مربيان و معلمان حتی تبليغات در سطح جامعه به مرور زمان ظرف خالی وی را پر میكند.
بنابراين مجموعه آداب، سنن، رسوم، تكاليف، عقايد و ديگر مسائلی از اين دست، همان مطالبی هستند كه آهسته آهسته توسط معلمان و مربيان و هر عنصر ديگر در جامعه به مرور زمان در ذهن اين كودك جایگير میشود و او را رفته رفته بارورتر خواهند كرد.
روئيز عنوان میكند تحقق اين فرآيند رؤيابينی نام دارد، در اين تعريف رؤيا يعنی مجموعه باورها، عقايد و آدابی كه به ذهن يك كودك خورانده میشود. روئيز اين پديده را رؤيابينی سياره زمين معرفی میكند؛ از ديدگاه وی رؤيابينی سياره زمين مجموعه باورها، عقايد و آموزههايی است كه جامعه از طريق يك پروسه طولانی مدت عميق و بسيار پيچيده، خوراك ذهنی، فكری، احساسی و عاطفی يك كودك و نوجوان را فراهم میكند.
اصطلاح اهلی كردن انسانها توسط روئيز مطرح شده است، روئيز در اين زمينه اصطلاح ديگری را نيز بكار میبرد. وی عنوان میكند پروسه رويابينی دقيقاً مشابه اهلی كردن حيوانات است كه به دست انسانها صورت میگيرد، بهعنوان مثال اگر شخصی با يك اسب چموش روبرو شود به مرور زمان میتواند او را اهلی سازد و از آن حيوان وحشی يك اسب راهوار تربيت كند.
از نگاه روئيز همين عمل را دقيقاً معلمان و مربيان در سطح جامعه انجام میدهند، مربيان و مسئولان تربيت در جامعه از طريق اهلیسازی انسانها، يك سری آداب و رسوم را بهعنوان خوراك ذهنی به خورد ايشان میدهند، بنابراين ما همانگونه كودك خويش را تربيت میكنيم كه گربهها، اسبها، شيرها و ديگر حيوانات را اهلی میكنيم.
با اين ديدگاه هنگامیكه يك نوجوان باورها و عقايد خود را از جامعه دريافت كرد، درون وی يك كتابی محقق میشود كه نام اين كتاب «كتاب قانون» است. كتاب قانون يكی از مهمترين كليدواژههای عرفان تولتك بهشمار میآيد. كتاب قانون عبارت است از «مجموعه باورها و عقايدی كه شخص متربی از طريق روند اهلی سازی يك سری آداب، رسوم و تكاليف را در وجود خود میپذيرد».
از منظر عرفان تولتك كتاب قانون يك نقش و رويكرد بسيار جدی را نيز در درون شخص ايجاد میكند و آن عبارت است از اينكه هنگامیكه كتاب قانون در وجود شخصی شكل گرفت، آن شخص رفتارهای منعكس شده از سوی جامعه را با كتاب قانون درون خويش میسنجد و دائماً در حال ارزيابی درونی است.
هر انسانی در اين سنجشها به دو حالت برخورد میكند؛ يا آن عقايد موافق كتاب قانون وی است و يا اينكه برخوردهايی كه از جامعه مشاهده میكند، با كتاب قانون درون او سنخيت ندارد. در اين حالت است كه درون آن شخص عنصری نيرومند به نام «قاضی درون» شكل میگيرد.
بنابراين وظيفه قاضی درون اين است كه دائماً باورها و عقايد اين شخص را كه در كتاب قانون وجود وی است، با رويدادهای خارجی و آنچه از جامعه به وی میرسد مقايسه میكند. البته بايد دقت داشت كه سنجش رفتار ديگران با اين كتاب قانون به مراتب بيشتر از سنجش رفتار خود آن شخص با كتاب قانون است.
اگر انسان هنگام سنجش رفتارهای خود با كتاب قانون به تعارضی برخورد كند، دائماً آن شخص خود را معذب میداند و سرزنش میكند، در اين هنگام روئيز معتقد است كه مفهوم ديگری بهنام عنصر قربانی در شخص شكل میگيرد، بهطوریكه در اين هنگام وی اذعان میكند كه «من قربانی شدهام». روئيز در ادامه میگويد شخصی كه دارای كتاب قانون شود، دائماً اين ندای درونی را به خود میگويد كه «بيچاره من، بيچاره من».
اين روند، پيشامد مناسبی در يك شخص نيست و منجر به افسردگیهای روحی در وی میشود، روئيز اعتقاد دارد كه مشكل انسان بايد از سرچشمه حل شود. وی میگويد ما با ارائه مكتب شمنيزم يا تولتك میخواهيم اين مشكل را از ابتدا برای انسان برطرف كنيم، بنابراين روئيز با ارائه تحليلهای خود در رابطه با انسانشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی به دنبال جايگاهی برای طرح شمنيزم يا تولتك است.
روئيز در اعتقادات خود بيان میكند كه در اين فضا شمنيزم به كمك انسانها میآيد و تلاش میكند تا رويابينی اشخاص را از بين ببرد و روند اهلیشدن را متوقف كند، لذا وی معتقد است كه عرفان تولتك روند جريان اهلی شدن انسان را متوقف میكند و به تعبير خود روئيز ارزش و جايگاه عرفان تولتك توقف گفتگوی درون است.
روئيز عنوان میكند كه تنها نجاتبخش آدميان استفاده از پيامها، شعارها، آداب و مناسك عرفان تولتك خواهد بود، آداب و مناسك تولتك با عنوان «چهار ميثاق» شهرت دارد. روئيز چهار اصل را ارائه میدهد و خاطرنشان میكند كه هركس به اين چهار اصل پايبند باشد و به آن توجه كند، روند اهلی شدن وی از بين میرود و رويابينی سياره زمين در وی منتفی میشود. در اين هنگام است كه چنين انسانی به سمت فراطبيعت و عالم بالا پيش خواهد رفت.
جامعيت دستورهای اخلاقی اسلام با آداب آئين عرفانی «تولتك» قابل مقايسه نيست
ميثاق اول در «چهار ميثاق» يا آداب و مناسك آئين تولتك يا شمنيزم اين است كه با كلام خود گناه نكنيد. مهمترين گناهی كه روئيز در باب زبان مطرح میكند، توهين به ديگران است. توهين نكردن به ديگران مهمترين ميثاقی است كه روئيز به آن اهتمام میورزد.
در ميثاق دوم مطرح میشود كه «در اين دنيا هيچ چيز را به خود ربط ندهيد»، زيرا هركاری كه در محيط خارج از وجود شما رخ میدهد، هيچگونه ارتباطی به شما ندارد.
ميثاق سوم در آئين تولتك اين است كه «تصورات باطل نكنيد». روئيز اعتقاد دارد، تمام تصوراتی كه در ذهن انسان نسبت به اطراف ايجاد میشود، شامل خرافاتی است كه وی به ذهن خود راه داده است. وی میگويد ذهنيت خود را نسبت به انسانها كاملاً بشويد و دور بيندازيد و در نهايت ميثاق چهارم در اين آئين عبارت است از اينكه «هميشه از بيشترين تلاش خود استفاده كنيد».
روئيز اعقاد دارد هركس به اين چهار ميثاق عمل كند و پايبند باشد، به تدريج از روند اهلی شدن خارج میشود و بهصورت انسان مطلوب در میآيد. البته بايد توجه كرد كه از ديد او انسان مطلوب همان انسان ساحری است. وی اين مطلب را از سومين بخش عرفان سرخپوستی كه همان عرفان ساحری باشد، گرفته است. اوج و نهايت عرفان ساحری در حقيقت رسيدن به مقام ساحری است. در اين مقام انسان هرگونه كه اراده كند و بهشكل هر حيوانی كه بخواهد، میتواند در آيد.
روئيز اعتقاد دارد «دونخوان»، بزرگ رهبر عرفان ساحری، شخصی بود كه به اين مقام نائل آمد، گفت: دونخوان از منظر روئيز شخصی است كه دارای مقام «عقاب» يا عرفان سرخپوستی است.
ميثاق اول عبارت از اين بود كه با زبان خود گناه نكنيد، در رابطه با اين موضوع بايد گفت كه اصل اين توجه يك مطلب پسنديده بهنظر میرسد و در فرهنگ اسلامی به آفتهای زبان مكرر اشاره شده است. در فرهنگ اسلامی دامنه گناهان زبان بسيار گسترده است، اما در عرفان تولتك تنها به يك بُعد آن اشاره شده كه همان توهين باشد.
حال اگر سؤال شود كه چرا نبايد با زبان گناه كرد، چرا نبايد با زبان به ديگران بی احترامی كرد، غيبت ديگران را كرد، تهمت زد و دروغ گفت، اگر اين سؤالات را از عرفان تولتك بپرسيم، هيچگونه پاسخی برای آن نخواهد داشت، زيرا عرفان تولتك خيلی ساده به قضيه نگاه میكند، اما در عرفان اسلامی تمام اين مباحث دارای دلايل متعدد است كه در اين مجال تنها به دو نمونه از آن اشاره میكنيم.
دليل اول اينكه: آنچه كه از زبان خارج میشود عبارت است از واژهها و كلمات و كلمات مخلوق خداوند هستند. اگر كلمه از ميان جامعه بشری حذف شود، نقص بسيار بزرگی در جامعه ايجاد میشود، بهطوریكه ديگر انسانها نمیتوانند با يكديگر ارتباط داشته باشند. به عنصر مشتركی كه ميان تمام گويشها و زبانها واحد است، كلمه گفته میشود كه مخلوق خداوند است. حال دليل اينكه نبايد انسان با زبان خود فحاشی يا هر گناهی ديگری انجام دهد، اين است كه كلمات مخلوق خداوند هستند. لذا سزا نيست كه انسان با مخلوق خداوند به كار بد بپردازد. بنابراين گناه زبان يعنی سوءاستفاده از كلمات كه مخلوق خداوند هستند.
براساس مفاهيم دينی و عرفانی اسلامی، كلمات در روز قيامت زنده هستند و انسان را مورد محاكمه و بازخواست قرار میدهند، كلمات در روز قيامت جلوی انسان را میگيرند كه چرا با ما جملاتی ساختيد كه باعث آزار ديگران شد. اين مطلب تنها از طريق فرهنگ ناب و معجزهگونه آيات بهدست میآيد.
شهيد دستغيب در رابطه با گناهان زبان كتاب دو جلدی نوشتهاند، در آنجا بیان شده که معاصی زبان هرگونه و هرشكل كه باشد، از قبيل تمسخر، توهين، ناسزا، دروغ، تهمت و يا هر شكل ديگر، باعث میشود كه مخلوقات خداوند آسيب ببينند و ناراحت شوند.
دليل دوم اينكه: معاصی زبان از اين جهت بد بهشمار میآيد كه آزار دادن ديگران بد است. عنوان كلیتر آزار دادن اشخاص همان ظلم است. ظلم يكی از وسيعترين مفاهيم دينی بهشمار میآيد كه در دين بسيار بدان اهتمام شده است. اگر از من سؤال شود كه مهمترين و اصلیترين اصل دين در حوزه عرفان و اخلاق چيست عنوان خواهم كرد كه «ظلم نكنيد».
ظلم انسان طيف وسيعی از موجودات را در برمیگيرد، اولين مرحله از ظلم بشر، ظلم به جمادات است. در مراحل بعد انسان به نباتات و حيوانات نيز ظلم میكند و در آخرين مرحله ظلم انسان به انسانهای ديگر قرار دارد كه اين مرحله برجستهترين نوع ظلم است. در فرهنگ دينی و اسلامی يكی از بزرگترين انواع ظلم، ظلم انسانها به جمادات، يعنی آبها، سنگها و حتی اندام بدن خود است.
توضيحاتی كه روئيز در رابطه با ميثاق دوم با عنوان «هيچ چيز را به خود ارتباط ندهيد» عنوان میكند، كاملاً مبهم و نامفهوم است، لذا مخاطبان متوجه هيچ مطلبی در بيانات او نمیشوند. اگر منظور وی از اين جمله اين باشد كه در اين عالم چيزی به چيزی ارتباط ندارد، كه اين جمله كاملاً اشتباه است، زيرا در اين عالم تمام امور بههم وابسته هستند.
انيشتين در اواخر عمر خود اذعان كرده بود كه اگر سگی بر روی زمين عطسه كند، عطسه او بر دورترين كهكشانها تأثيرگذار خواهد بود، كوچكترين عمل در اين عالم تأثير خود را بر روی زمين نيز خواهد گذاشت. بنابراين اگر مفهوم اين جمله اين باشد كه خطاهای اطرافيان شما به شما مربوط نمیشود، اين جمله نيز با توجه به اصول مسلم دينی مردود است.
در اصول اسلامی امر به معروف و نهی از منكر دقيقاً به همين بُعد اشاره دارد، يعنی اگر شما معروف يا منكری را مشاهد كرديد در مقابل آن بیتفاوت نباشيد. امر به معروف و نهی از منكر يعنی اينكه اعمال و رفتار ديگران به شما مربوط میشود و ارتباط تامّ با شما دارد.
دائماً دين سفارش میكند به «تربيت شدن». هيچكس وظيفه ندارد ديگری را تربيت كند، بلكه برای امر به معروف ابتدا بايد خود را تربيت كرد تا از اين طريق ديگری نيز تربيت شود، مثال بارز آن اين است كه اگر پدری خود به آداب اسلامی تربيت نشده باشد، امكان ندارد بتواند پسر خود را متخلق به آداب رشد دهد.
در جامعه ما بيشتر از آن كه به امر به معروف پرداخته شود، نهی از منكر صورت میگيرد، اگر معروف در جامعه رشد پيدا كند، ديگر جايی برای بروز و رشد منكر باقی نمیگذارد. در متون دينی نيز بيشتر به معروف امر شده است و مردم تشويق به انجام كارهای خوب شدهاند، تا اينكه از كارهای بد بازداشته شوند، ضمناً بايد توجه كرد كه مهمترين راه نهی از منكر، امر به معروف است.
سلسله نشست های آسیب شناسی : حجت الاسلام دکتر محمد تقی فعالی
[ جمعه 15 خرداد 1394 ] [ ] [ داستانی ]