دنبال مردي مثل مصطفي مي گشتم !
دنبال مردي مثل مصطفي مي گشتم !
به من گفتند : « تو ديوانه شده اي ! اين مرد ، بيست سال از تو بزرگ تر است ، ايراني است ، همه اش توي جنگ است ، پول ندارد ، هم رنگ ما نيست ، حتي شناسنامه ندارد! »
اين ها حرف هاي اطرافيان خانم « غاده جابر بود تا او را از ازدواج با دكتر چمران منصرف نمايند ،
اما او مي گفت: « .... و بيشتر از همه ، همين مرا به مصطفي جذب كرد ؛ عشق او به ولايت . من هميشه مي نوشتم كه هنوز درياي صور ، هر ذره از خاك جبل عامل ، صداي ابوذر را به من مي رساند.
اين صدا در وجودم بود . حس مي كردم بايد بروم ، بايد برسم آن جا ، ولي كسي نبود دستم را بگيرد . مصطفي اين« دست » بود .
اين ها حرف هاي اطرافيان خانم « غاده جابر بود تا او را از ازدواج با دكتر چمران منصرف نمايند ،
اما او مي گفت: « .... و بيشتر از همه ، همين مرا به مصطفي جذب كرد ؛ عشق او به ولايت . من هميشه مي نوشتم كه هنوز درياي صور ، هر ذره از خاك جبل عامل ، صداي ابوذر را به من مي رساند.
اين صدا در وجودم بود . حس مي كردم بايد بروم ، بايد برسم آن جا ، ولي كسي نبود دستم را بگيرد . مصطفي اين« دست » بود .
![15.jpg](http://www.ashoora.ir/images/stories/article_pictures/defamoghadas/farmandehan/15.jpg)
وقتي او آمد ، انگار سلمان آمد . او مي توانست دست مرا بگيرد و از اين ظلمات ، از روزمرگي بكشد بيرون .
قانع نمي شدم كه مثل ميليونها مردم ازدواج كنم ، زندگي كنم و...
دنبال مردي مثل مصطفي مي گشتم ، يك روح بزرگ ، آزاد از دنيا و متعلقاتش .
قانع نمي شدم كه مثل ميليونها مردم ازدواج كنم ، زندگي كنم و...
دنبال مردي مثل مصطفي مي گشتم ، يك روح بزرگ ، آزاد از دنيا و متعلقاتش .
[ سه شنبه 26 خرداد 1394 ] [ ] [ داستانی ]